عاشقیت
دوست داشتن که از دستم در می رود، بی سر و ته عاشق میشوم. خنده های شیطانی ام از نگاه های تو جان میگیرد.از بام، شام را انتظار میکشم و دیدار را...
حجم ماشینم همه ی دنیا میشود. تو در شرق و من در غرب این عالم، شرق تا غرب را هی طی میکنم هی طی میکنم و باز هی طی میکنم... بوی جنون فضا را میگیرد، من مجنون میشوم، تو مجنون میشوی، اتوبان مجنون میشود، آدمها مجنون میشوند و هی میخواهند خودشان را زیر ماشینمان بیندازند، تازه روباه ها هم از دیشب مجنون شده اند.
تو چه داری که در قلبم می خرامی و طعم لبانت آغاز دیوانگی ست؟