تنیدن در تار شب

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ

یک روز از زندگی

ساعت 6.30 صبح

گردنم درد میکنه، تنم خشک شده، چشمام رو باز می کنم. صدای شرشر آب میاد. از تخت میام بیرون و توی حموم رو نگاه میکنم، زنی چاق داره بدنش رو میشوره. خدای من این کیه؟ سر درد دارم. یه سیگار روشن میکنم و میرم در یخچال، چیزه دندون گیری توش نیست. بر میگردم سمت حموم و میام داخل. زن چاق به من لبخند میزنه و سیگار رو از دستم میگیره و پرت میکنه توی سوراخ آب رو، یه مشت آب می پاشه سمت صورتم. سردم میشه. از زیر آب میکشمش کنار و میرم زیر دوش آب گرم، چشمام رو میبندم، حس میکنم سبک شدم. دلم میخواد ساعتها توی همین حالت بمونم...

ساعت 8 صبح

بوی ادکلن تازه م فضای ماشین رو پر کرده، بوش رو خیلی دوست دارم. کتم رو در میارم و میندازم روی صندلی عقب ماشین و حرکت میکنم.

ساعت 10 شب

خسته تر از همیشه در خونه رو باز میکنم و مستقیم میرم سراغ یخچال، بطری آب رو سر میکشم. معده م می سوزه. لباس هام رو عوض میکنم و دراز میکشم روی کاناپه و تلویزیون میبینم.

ساعت 12 شب

روی کاناپه خوابم برده و یه روز گند دیگه تموم شده.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۳
امیر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی